امام غریب
مسیر باغ دل من، پُر از هوای تو نیست
میان خانهء قلبم، برو بیای تو نیست
بغل نگیر مرا لابد اشتباه گرفتی
عوض شده است گدایت، گدا گدای تو نیست
چقدر منتظرم ماندی و صدات نکردم
بمان دوباره بپای کسی که پای تو نیست
بگو چکار کنم تا که خون دل نخوری؟
کنار کوچه خیابان نیا که جای تو نیست
کسی به خاطر تو گریه اش نمی گیرد
به رغم اینهمه غم، ناله ای برای تو نیست
فدای سفرهء آنکه غذای شبهه نخورد
همان فقیر؛ که دخلش بجز عبای تو نیست
حساب کن چقدر میکند ضرر آنکس
که در معامله فکر تو و رضای تو نیست
مرا مریض خودت کن شفا نمیخواهم
در این زمانه دوا بهتر از دوای تو نیست
اگرچه غرق گناهم مرا رها نکنی
مگر که نوکریم از سر دعای تو نیست
مُحبّتی که چشاندی به من کسی نچشاند
منم که مست شرابی بجز ولای تو نیست
دو دست خالی من را بده به دست علی
مگر برات نجف بین دست های تو نیست
نبند کولهء رِزقُ الورای من را چون
در آن زیارت سرداب سامرای تو نیست
رضا دین پرور