امشب دلم آشفتهی داغ جوانیست
این روزها بوی قفس دارد زمانه
اندوه و غربت می وزد از هر کرانه
این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران
بعد از شما بال و پرم از دست رفته
تا آسمانها, معبرم از دست رفته
بعد از شما هر لحظه بوی غم گرفته
در این غروب بی کسی قلبم گرفته
رفتید و ما ماندیم و دلتنگی و هجران
دنیای جور و بی وفائی, رنج دوران
رفتید و ما ماندیم و سیل امتحان ها
در این غبار آلودی شک و گمان ها
دنیا محل امتحان هایی خطیر است
یک سو سقیفه آن سوی دیگر غدیر است
انگار میدان بلا بر پاست هر روز
هنگامهی کرب و بلا برپاست هر روز
باید مسیر حق و باطل را جدا کرد
باید به آقای شهیدان اقتدا کرد
آه ای شهیدان جنگ تردید و یقین است
بعد از شما بار گرانی بر زمین است
هیهات اگر یاران, ولی تنها بماند
کوفه شود ایران, علی تنها بماند
مقداد و سلمان ها چه شد, کو آن همه یار
تنهاست مولا! أین عمار؟! أین عمار؟!
کو باکری و کاوه, کو چمران و همت
کو آن همه شور و شکوه و عزم و غیرت
مهدی زین الدین و خرازی ما کو
آوینی و صیاد شیرازی ما کو
«هیهات منا الذله» آوای لب ماست
در راه عزت, سر سپردن مذهب ماست
باید دوباره این زمین را کربلا کرد
باید به آقای شهیدان اقتدا کرد
باید برای عزّت اسلام جان داد
در راه احیای شرف باید جوان داد
امشب نوای ناله هایم خیزرانی است
امشب دلم آشفتهی داغ جوانی است
امشب برایم روضهی پرپر بخوانید
از قد و بالای علی اکبر بخوانید
خم کرد داغش قامت هفت آسمان را
می برد از قلب حرم صبر و توان را
در موج خیز تیر و نیزه ماه می رفت
سوی منای خون ذبیح الله می رفت
آن کینه های حیدری تا پا گرفتند
در معرکه یکباره دورش را گرفتن
شمشیرها گرم طواف پیکر او
سر نیزه های تشنه کام و حنجر او
ماه حرم, روی به خون خفته! خدایا
در دست قاتل زلف آشفته! خدایا
در خون تپیده سورهی یاسین و طاها
قرآن بابا آیه آیه, ارباً اربا
فریاد غربت در تمام دشت پیچید
آه ای جوانان بنی هاشم بیاید
یوسف رحیمی