سرِ خورشید و عرش بالا هم
با مدد از کرامت زینب
کنم آغاز حکایت زینب
سرِ خورشید و عرش بالا هم
بر زمین ارادت زینب
عشق خواهد که عشق آموزد
تحتِ دست و نظارت زینب
ما گدای علی و فاطمه ایم
دست ما و کرامت زینب
.
فاطمه سیده به نسوان و
ارث مادر سیادت زینب
.
در ادب هم مقام فاطمه و
مثل حیدر شجاعت زینب
.
ما اهالی عشق آبادیم
گوشه ای از ولایت زینب
.
هرکه را دیده ام مقدس شد
بوده تحت قداست زینب
.
التماس دعای ارباب است
به نماز و عبادت زینب
.
روز محشر پیمبران حتی
چشمشان بر شفاعت زینب
.
نکند فهم عقل کوته ما
جلوه ی بی نهایت زینب
.
او وزیر حسین و بنت حسین
شد دبیر سفارت زینب
.
هر چه گفتیم در مناقب او
بوده لطف و عنایت زینب
.
کرده خون اشک چشم مهدی را
روضه های اسارت زینب
.
از عَلیکُم بِعَمّتی دریاب
فرج از یک اشارت زینب
.
مایه ی فخر آل زهرا شد
در اسارت , امارتِ زینب
.
کربلا را نموده کرب و بلا
انقلاب و کیاست زینب
.
خطبه هایش به کوفه وشام است
چشمه ای از مهابت زینب
.
اُسکُتوا را شنو ازاو و ببین
بیکران ِصدارت زینب
.
گفت با حق,” قلیل ما بپذیر”
عقلْ مبهوت, زین عبارت زینب
.
در بلا هم زبان او شاکر
نشنَوَد کس شکایت زینب
.
اجر ما کاشکی بنویسند
زینبیه.. زیارت زینب
.
.
زینب است و ولیهُ الله است
عمه جان بقیهُ الله است
شاعران:صمد علیزاده.امیر ایزدی. وحید دکامین