شعر ولادت امام حسن (ع)

آسوده نیست

 

چشم تو اینقدر که کوثر شود
باده لبهای خدا تر شود

ای که به هنگام تماشای تو
حال خداوند تو بهتر شود

آمده ای روی زمین، قصه چیست؟
فاطمه میخواسته مادر شود

فاطمه میخواست تو را آمدی
هر چه که او خواست مقدر شود

بس که علی در نظر فاطمه است
پس پسر فاطمه حیدر شود

تو ثمر کوثر پیغمبری
هر که حسودت شده ابتر شود

مادر تو سیده العالمین
جد تو باید که پیمبر شود

ترس من این است بگویم که ای
خاطر اندیشه مکدر شود

ساده اش اینکه تو خدای منی
بیش نگفتم نکند شر شود

از تو نوشتیم که باور شویم
از تو نگفتیم که باور شود

کاش نپرسند که راز تو چیست
چون دل من خواسته نوکر شود

نوکر زهرا شدن آسوده نیست
بلکه به لطف تو میسر شود

خواسته ای ماحصل زندگیت
نذر نفسهای برادر شود

خواسته عبدالله تو جان دهد
قاسم تو خواسته پرپر شود

کاش بخواهی که غلامت شوم
هر چه حسن خواست مقدر شود

حسین صیامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا