شعر شهادت حضرت رقيه (س)
سوغات مکه
این صحنه ها را پیش از این یکباردیدم
من هر چه می بینم به خواب انگاردیدم
شکر خدا اکنون درون تشت هستی
بر روی نی بودی تو را هر بار دیدم
بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش
من مثل زهرا مادرت ازار دیدم
یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است
سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم
احساس کردم صورتم آتش گرفته
خود را میان یک در و دیوار دیدم
مجموع درد خارها بر من اثر کرد
من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم
(سوغات مکه)توی گوشم بود بردند
کوفه همان را داخل بازار دیدم!
کاظم بهمنی