شعر شهادت امام علی النقی (ع)
برق نگاهت ریگ صحرا را طلا کرد
شب را به نور صبحگاهان آشنا کرد
قبل تو شهر غصه و غم بود اما
حسن وجودت سامرا را سامرا کرد
گرچه مسیحا زنده کرده یک نفر را
لطف تو بر جمع غلامان,جان عطا کرد
با جامعه کار عصا کردی و موسی
ذکر دعایت, جامعه را باخدا کرد
همچون نشا بودیم, لطف گریه هات
ما را درخت سرو ایمان و حیا کرد
سنگینی دل های ما بی مشتری بود
احسان تو جنس بدل را کیمیا کرد
برگ خزان گردیده از مرکب فتادند
اوج شکوهت دشمنت را مبتلا کرد
باد از نشان پلکهایت تا وزیده
راز مگوی پرده ها را بر ملا کرد
عیاش را اشعار تو بر سجده افکند
شیطان انسی را کمی هم باخدا کرد
اشک دوچشمانت روان شد آن دمی که
دشمن مزار کربلا را بی بنا کرد
تبعید و غربت,بی کسی, ارثیه ات شد
کاری که دشمن با رضا و مجتبی کرد
رسم جگر آتش زدن را باب کردند
هرکار کرده با جگر زهر جفا کرد
این تعارف شربت پر از کینه ست والله
باید که دست رد زد و از آن ابا کرد
عالم بمیرد چونکه تنها بودی آقا
اصلا غریبی تو ما را در عزا کرد
شعر رثای صیمری باید بخوانیم
از داغ تو اینگونه ابیاتش صدا کرد
“بار عزای تو چو زلزال است آقا“
“باید از این غصه برایت جان فدا کرد“
قاسم احمدی