شعر مدح ام المومنین حضرت خدیجه (س)
میان صفحه ی آیینه آفتاب ترینی
بناست جلوه ی خورشید را دوباره ببینی
پر از محمَّدی عشق میشود نفس تو
دو شاخه ی گل از این باغچه اگر که بچینی
نوشته است کنار نبی و حیدر کرار
همیشه نام تو را دست الغدیر امینی
تمام دار و ندار تو خرج دین خدا شد
به این دلیل تو هم رمز پایداری دینی
میان این همه غم میرسد به آرامش
اگر کنار رسول خدا کمی بنشینی
به نام پاک شما کرده احترام خدیجه
خدا اگر که رسانده به تو سلام خدیجه
به خلق یاد بده سِرِّ آفتاب شدن را
اسیر نام بلند ابوتراب شدن را
همیشه عکس مزار تو داشت در دل عاشق
کنار عکس نجف شور و شوق قاب شدن را
علی ست معنی “حبل المتین” و دست تو باید
به خلق یاد دهد دست بر “طناب” شدن را
تو لطف کردی و سائل قرار نیست که دیگر
شبیه گُل بکشد منت گُلاب شدن را
و ان یکاد بخوان بر نبی که کرد خدا هم
اسیر دست تو اکثیر مستجاب شدن را
شنیده اند ملائک میان راز و نیازت
دعا برای پیمبر شده قنوط نمازت
نوشته اند که باید کنار فاطمه باشی
تو نیز مادر ایل و تبار فاطمه باشی
به رسم مادری از ابتدای خلقت عالم
قرار هست شما سفره دار فاطمه باشی
شدست فاطمه خیر النِّساء و آرزوی توست
که مادری کنی و در مدار فاطمه باشی
بناست روز قیامت که محسن بن علی را
میاورند شما نیز یار فاطمه باشی
دو خط مصیبت زهرا بخوان که باید از اول
همیشه مثل علی داغدار فاطمه باشی
علی غریب شده یار دست بسته ی او باش
شما جواب سلام دل شکسته ی او باش
علی رضوانی