تا معنی اللهُ صمد را بشناسی
کافی است ببوسی درِ این صحن و سرا را
تا دوستی اش اصلِ نماز است , مؤذن
بی نام علی نعره نزن “حیّ علی”را …
احرام نبندید , بمانید و نگیرید
بی سعی و صفای حرمش راه منا را
والله که هرکس ز علی روی بتابد
یک مرتبه هم سجده نکرده است خدا را
او بود که برداشت چو کاهی در خیبر
او بود که آورد به قاموس فتی را
سرها همه افتاد و سپرها همه افتاد
تا تیغ تو چرخید یمینا و یسارا
از هیبت نام تو بلرزد دلِ هستی
تا از کمرت باز کنی تیغِ دوتا را
روباه چه سنجد که بَرد دست به شمشیر
مرهب چه شناسد جگرِ شیر خدا را
والله که در معرکه ها حیدر کرار
اندازه ی یک پلک ندیده است قفا را …
برگشت به ایمای تو خورشید به مشرق
پلک تو به هم ریخت قدر را و قضا را …
قربان امیری که سر خوان قناعت
با نان جوی ساخته لیلاً و نهارا …
شاعر؟؟؟