نوه ی حیدر
با سلامی به شبه پیغمبر
بنویسیم از علی اکبر
گرچه ارباب برتر از توصیف
نوکر اما اَدا کند تکلیف
نه قلم میتواندَش وصفی
نه زبان میتواندَش مدحی
نه بیان میتوان کراماتش
نه نشان دادنی است آیاتش
آنکه آورد خَلقِ او به وجود
بر صفات حمیده اش افزود
آنکه ممسوسِ ذاتِ حق آمد
خِلقتش قبل ِ ما خلَق آمد
ظاهر و باطنش همه سرمد
صورت و سیرتش همه احمد
بی نظیر است خِلقتش، اما
خود نظیری به حضرتِ طاها
روح و روحیه ی علی اکبر
حاکی از روحیات پیغمبر
گفت در وصف او حسینِ نبی
خَلقاً و خُلقاً است عین نبی
و بجان خودش قسم، وَالله
منطقاً نیز چون رسول الله
مصطفایی نواده ی حیدر
مرتضایی سلاله ی کوثر
عالِمِ عاملِ اُولوالباب
حضرت شیرزاده ی ارباب
دُرِّ دریای حلم و علم و عمل
صدفِ بحرِ بیکران به مثَل
علم او در طرازِ علم لَدُن
صاحب اقتدارِ کُن فَیَکُن
در امامت بُنِ سرائر اوست(١)
در اطاعت مدار دائر اوست
دارد اصلاً مقام عصمت را
قد و بالایی از امامت را
عبد صالح به بارگاهِ جلیل
بت شکن در مصاف، همچو خلیل
گوهرِ شاهوارِ رشته ی طور
تاجِ بیتُ السیادتِ وَالنّور
او که از باغ نور چیده شده
بهترین خَلق، آفریده شده
برترینها بپای او نرسند
انبیا بر ولای او نرسند
حقِ ارباب ما همین هم بود
پسری که نَه از نبی کم بود
چون خدا طالب پیمبر شد
ثبتِ او با سند برابر شد
اوست آئینه ی اباالقاسم
حجتِ عترتِ بنی هاشم
اوست مجموعه ی صفات رسول
قدمش میدهد خبر ز بتول
آن علیه السلام، نور دو عین
پای تا فرق مبتلای حسین
پایِ شش گوشه است ماوایش
جای او زیر پای بابایش
در حرم چون رسی بگو به حریم
السلام ای کریم اِبنِ کریم
جودِ خود را نکرده هرگز حبس
او مُسَمّاست بر کریمُ النَّفس
لطف خود از کسی نکرد اِعراض
بسکه فیضش رسید، شد فیاض
ریزد از دست او دوصد حاتم
سردرِ خانه اش زده پرچم
سرِ خوانش فقیرها مهمان
در پناهش اسیرها مهمان
چه بخوانیم پورِ لیلا را
چه بدانیم نجلِ مولا را
هر چه گوییم برتر از آنها
صاحبِ بس مراتبی والا
عابدین را برادرِ اَرشد
زاهدین را بحقِ حق اَزهَد
همه تحت لوای عباسند
عاشق و مبتلای عباسند
هست تحت لوای او عباس
عاشق و مبتلای او عباس
حیدرِ کربلا اگر سقاست
لیک پیغمبرش همین آقاست
بسکه محبوبِ زینب کبراست
هر طرف میرود حرم آنجاست
در فضایل صفاتِ او ازلی
در مناقب نمونه ای ز علی
در جلالت یگانه ی دوران
در اصالت خلاصه ی مردان
در وِجاهت، به چهره ی خورشید
روی او اعتبار می بخشید
در شجاعت مثالِ بابایش
در مَهابت نبود همتایش
رزمِ او بی امان و بی پروا
وسط معرکه کند ماوا
در دل کارزار چون طوفان
سرِ سجاده خاشع و گریان
تیغِ تیزش حریفِ صد لشگر
دستِ او در مُقاتله، بَرتر
ضرباتش به کفر، وحشتناک
صدماتش به خصم دِهشتناک
شیوه ی جنگی اش، علی گونه ست
خصمش از یک هجوم، وارونه ست
رجزش وصفِ نابی از مولا
نقشِ سربندِ اوست یازهرا
ذکر حیدر مدد به لبهایش
می شکافد صفوفِ اعدایش
تا نقاب از جمالِ خود برداشت
پرده از شور و حال خود برداشت
از دلِ کفر نعره ای برخاست
همه گفتند او رسول خداست
این حسین است سوی ما آید؟
یا به پیکار مجتبا آید؟
من چگویم جوانِ مولا را
چِشم کردند جانِ آقا را
تا صدا زد: اَنا علی، ناگاه
قلبِ لشگر شکست و وا شد راه
کوچه وا کرد دشمنِ نامرد
بی هوا لشگری هجوم آورد
ضربه ها بی امان به او میخورد
نیزه ی کوفیان به او میخورد
سرِ اِبنُ الحسین دعوا شد
اِرباً اِربای او همینجا شد
گفت بالینِ نعشِ او مولا
یاعلی بَعدَکَ العفا بابا
غم مخور، آب اگر شده نایاب
لحظه ای بعد میشوی سیراب
در جنانی تو با حبیبُ الله
القَریبُ اِلی رسول الله
١)بُنِ سَرائر امامت=راز پوشیده ی امامت
حاج محمود ژولیده