بر پا شده يك شور دگر باز به دنيا
يا قاصدك آورده خبر باز به دنيا
يك بار دگر عالم هستي شده روشن
رو كرده از آفاق قمر باز به دنيا
بر پا شده يك شور دگر باز به دنيا
يا قاصدك آورده خبر باز به دنيا
يك بار دگر عالم هستي شده روشن
رو كرده از آفاق قمر باز به دنيا
گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس
ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا
صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا
نور باران شده از یمن قدومت دنیا
جای دارد که پس از روءیت رویت فردا
نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم
دست به دست می شود بر همه هست می شود
به وقت دیدنش چقدر دیده مست می شود
چه دلخوش است مادرش چه دلکش است دلبرش
ماه اگر ببیندش علی پرست می شود
با سلامی به شبه پیغمبر
بنویسیم از علی اکبر
گرچه ارباب برتر از توصیف
نوکر اما اَدا کند تکلیف
عشق در سينهى كبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پيداست
عشق پرواز شاپرك ها و
بركهى آب و ساحل و درياست
آورده کسی روزیِ سالانهی ما را
کرده متبرک لبِ پیمانهی ما را
تا اینکه نگیریم، شراب از کس و ناکس
بردهست به میخانهی خود خانهی ما را
یک دشت گُل از چهره یِ او چیده می شد
وقتی که همنامِ علی نامیده می شد
با مقدمش مثل رسولِ مهربانی
باران رحمت در جهان باریده می شد
عشقت میان سینهی من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشهنگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
بنویسید به بالینِ همه باباها…
یک پسر , خوب تر است از همه ی دنیاها…
بنویسید به روی سَرِ هر مجنونی ,
سهمِ او خونِ دل است از شَعَفِ لیلاها
من هرچه که دارم به فدای علی اکبر
پر میزنم امشب به هوای علی اکبر
گر گوش دهم , عمر , نمازم به قضا نیست
با صوت اذانی به صدای علی اکبر