شعر شهادت امام حسن (ع)
پدرم گفت حسن(ع)
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نفسم گفت حسین و جگرم گفت حسن
گریه بر فاطمه را ارث ز مادر بردم
فاطمی گشته ام از بس پدرم گفت حسن
کار دنیا همه بر کام دلم شد وقتی
اولین بار که دیدم پسرم گفت حسن
وسط صحن غریب الغربا، یا زهرا
حرف غربت و شد چشمان ترم گفت حسن
حرف تنهایی یک مرد میان یک شهر
بود هر جا، تپش پر شررم گفت حسن
مادری چادر خود بر سر طفلش انداخت
تا که دیدم جگر نوحه گرم گفت حسن
سوختم در وسط روضه ی کوچه همه عمر
غیرت سوخته ی محتضرم گفت حسن
حسن کردی