آخر عشـق
آخرعشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد
چشمخشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد
بندهءخوب شدن بسته به یک غمزه توست
گوشهچشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد
حبتـو گـر بنشــیند بـه نهـــانخــانه دل
حبدنیــا دگر از ســینه به در خواهد کرد
دلـماز فرط گنــه سنـگ شده کــاری کن
کهنفس های تو در سنگ اثـر خواهد کرد
دسـتبـالا ببـر و جــانم از آتـش برهــان
کهخـدا محض تو از بنـده گذر خواهد کرد
کیمیـاییاست عجب تعزیـه داری شما
کهنصیـب دل عشــاق گهر خواهد کرد
عــاقبتنوکـرتـــان بـا نظــر مـادرتــان
بهسوی کرب وبلای تو سفر خواهد کرد
تـاعلـمـــدار بود اهــل حــرم آرامـنـــد
کهنثــار ره تـو دیــده و ســر خواهد کرد
طفلشش ماهه تان نیز خودش عباسی است
گوشتا گوش سر خویش سپر خواهد کرد
وایاز آن لحظه که با رو به روی خاک اُفتی
پیشچشـمان همه بـا تن صد چاک اُفتی
مصطفی هاشمی نسب