آمدم کنج این حرم تا که
یک گدا یا که خاک پا بشوم
بعد گردش به دور مرقد تو
عازم کوی کربلا بشوم
آمدم کنج صحن آزادی
گریه راه گلوی من را بست
روضه خوان تا که دید اشکم را
آمد و در کنار من بنشست
با دلی پر ز غصه و ماتم
روضه ای بس عجیب را می خواند
مثل مرحوم “ناد علی” او هم
روضه ی یک غریب را می خواند
در همین حال و در همین هنگام
مادری بر زمین نشست و گریست
پیش آن مادر پر از غصه
کفتری هم پرش شکست و گریست
دو سه دفعه “حسین” که گفتیم
دو سه دفعه “غریب مادر” گفت
زیر لب می شنیدم ای آقا
احتمالا ز نیزه و سر گفت
جمع آنجا پر از هیاهو شد
روضه ی زینب از لبم در رفت
نیزه ای از روی سرم رد شد
آخر سر درون پیکر رفت
جعفر ابوالفتحی
گلی دگرز گلبن علی مرتضی رسید
رئوف آل فاطمـــه ، شه ولا ، رضا رسید
*** *** *** *** *** *** *** ***
سلطان سریر ارتضا ما را بس
فرزند علی مرتضی ما را بس
در روز جزا که مزد هرکس بدهند
پاداش غلامی رضا ما را بس
میلاد سلطان سریر ارتضا ، امام رئوف ، آفتاب ایران ، حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بر شما مبارک باد.
در این شب و روزها شدیدا التماس دعا