اتفاقِ ظهور
بهترین بنده ی خدا …پس کی
وقتِ برگشتِت از سفر میشه؟
هروزِ جمعه…اتفاقِ ظهور …
تیترِاصلیِ هر خبر میشه
تا به کِی اِی طلیعه ی خورشید
از پسِ پرده …جلوه گر باشی؟
چارده قرن …چشم….درراهِ
سیــصد وسیزده نفر باشی؟
میدونم که بخاطر بدیام
خیلی غمگین و خون جگر هستی
وایِ من که می دونم ….آقاجون
ازتمومش…تو باخبر هستی
می دونم که ..یه عمره در حقّت
جایِ خوبی …همیشه بد کردم
با یه دنیا…گناه و نادونی
راه برگشتَنِت رو سـد کردم
ای عزیز دل همه…برگرد
پاره ی قلب فاطمه…برگرد
آقاجون این دو روزِ دنیامون
بی تو عینِ جهنمه…برگرد
این که نیستی برام غم آورده
دردای سخت و مبهم آورده
زیر بار غمت آقا قلبم
خیلی وقته دیگه کم آورده
روزای بی تو بودن و بس کن
دنیای بی تو میشه بی ارزش
تا نیایی که برنمیگرده
به دلامون صفا و آرامش
آسمون اَبریه بازم….بی تو
قطره قطره می باره رو شیشه
بیشتر از همیشه دلگیره
جمعه هایی که بارونی میشه
منصوره محمدی مزینان