از نفس افتاد
داغ و درد و غصه آخر مادر ما را گرفت
درد تنهایی حیدر مادر ما را گرفت
زخمهای سینه و پهلو و بازو , جای خود
زخم بی درمانِ بستر مادر ما را گرفت
از نفس افتاد و دست از راه مولا برنداشت
غیرتِ یاری رهبر مادر ما را گرفت
بسکه سنگین بود دست دشمنِ قدّارِ او
سیلی ثانیِ کافر , مادر ما را گرفت
چادرش خاکی شد اما از عبور ردِّ پا
جای دستِ رُویِ معجر , مادر ما را گرفت
پهلوی مادر شکست و در هجومی بی امان
ضربه ای که خورد بر سر مادر ما را گرفت
محسنِ شش ماهه را کشتند, یک ضرب لگد
بین آن دیوار و آن در مادر ما را گرفت
بعد از آنکه حق مولا را عدویش غصب کرد
اشکِ صبح و شامِ مادر, مادر ما را گرفت
استخوانِ لای زخمش بود غمهای علی
غربت یار پیمبر , مادر ما را گرفت
قتلِ صبرِ مجتبی و اشکِ چشمان حسین
گریه بر فردای دختر , مادر ما را گرفت
یاد گودالِ پُر از خونِ حسینِ تشنه لب
فکر خنجر روی حنجر , مادر ما را گرفت
شاعر :؟؟؟