شعر شهادت حضرت رقيه (س)
اشاره های سرت را درست فهمیدم
اشاره هایسرت را درست فهمیدم
ولی نمیشود از نیزه چشم بردارم
چه قدرآرزویم هست جای این تاول
سر تو رابه روی پای خویش بگذارم
اگر بهدست من آید سر شکسته تو
به زخمهای رخت چند بوسه می کارم
ز بسکه ضربهبه پهلوی من اصابت کرد
رمقنمانده به جانم ز درد بیزارم
به عضوعضو تنم باغ لاله روئیده
وَ برکبودی رویم ستاره می بارم
بلند میشوم اما دوباره می اُفتم
سه سالدارم و باید عصا شود یارم
گمان کنمکه نمانده برای من چاره
جز اینکهرأس تو را دست نیزه بسپارم
رضا باقریان