شعر شهادت امام حسن (ع)
ای در وطن غریب
ای در وطن غریب
عالم ندیده مثل تو در مرد و زن غریب
از بس که با هماند
دیگر نوشتهایم به جای حسن؛ غریب
بعد از نبی ولی
مثل اویس بود که شد در قرن غریب
جان پیمبر است
اما میان امت او دائما غریب
در اوج غربت است
مُشکی که بوده است میان ختن غریب
بودهست یکتنه
اندازهی تمامی هر پنجتن غریب
در خانه بیکس است
چون بلبلی که مانده میان چمن غریب
پاسخ کنایه شد
هر جا زبان گشود برای سخن غریب
پوشید اگر زره
یعنی که بوده حتی در پیرهن غریب
مظنون خلق شد
مردی که بود با بدی و سوءظن غریب
گفته؛ بگو حسین
در پاسخ کسی که بگوید به من غریب
یکروز میشود
بیآشنا، بدون سپر ، بیکفن، غریب
سر رفته روی نی
مانده سهروز در دل صحرا بدن غریب
*ای دل صبور باش!
روز ظهور دولت یار است عنقریب.*
مجتبی خرسندی