جز خاک و خون برای تن خود کفن نداشت
گیرم کفن برای تنش بود , تن نداشت
شرمنده شد که خواهر او بی نصیب ماند
جایی برای بوسۀ او بر بدن نداشت
«ما را ببر به سوی وطن» را سکینه گفت
اما به غیر خانۀ قبرش وطن نداشت
ای کاش تیر و نیزه و شمشیر بود و بس
ای کاش جمع لشکرشان , بد دهن نداشت
دشمن برای منطق فرزند و خواهرش
جز چوب خشک , پاسخ دندان شکن نداشت
یعقوب شهر , چشم خودش را سپید کرد
یوسف ولی برای شفا پیرهن نداشت
سید علی احمدی