شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بابای مفقود الاثر

آنقدر که پیش من اسم پدر آورده اند
گریه ام را بچه های شام در آورده اند

من چطور آغوش گرمت را شناسایی کنم
در طبق، بابای مفقود الاثر آورده اند

عمه میسوزد دلش موی قشنگم سوخته
باز، دختر بچه ها سنجاق سر آورده اند

بی تعارف! راستی بابا گرسنه نیستی؟
آب و نان خشک، آنهم مختصر آورده اند

خوب میدانم کجا بودی لب تو سوخته
از تنور روشن و هیزم خبر آورده اند

مردم این شهر مهمان های خود را می زنند
چوب تر را هم کنار تشت زر آورده اند

شایعه است اینکه کنیزی خواستند از جمع ما
شایعه است اینکه مرا با صد نفر آورده اند

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا