شعر ولادت امام كاظم (ع)

بابِ حاجات

بی‌عصا معجزه کُن حضرتِ موسایِ حرم
گوشه‌چشمی که شوم سینه‌یِ سینایِ حرم
با نگاهی برسانم به تماشایِ حرم
که دلم تنگ شده تنگِ سحرهایِ حرم

به عصا نیست نیازی با نگاهَت بشکاف
دلِ دریایِ فراق و برسانم به طواف

پدرِ حضرتِ امضایِ براتِ جنّت
آمدی سر بُگُذارد پدرت بر تربت
وَ به لبهایِ مَلک مدحِ تو با تهنیت
زائرِ کویِ تو هستیم و به قصدِ قربت….

دستِ خود مُشت نمودیم به سینه بزنیم
رخصت از شاه بگیریم که سینه بزنیم

پدرِ منبری و گل‌پسرِ تو محراب
آفتاب است رضایِ تو کریمه مهتاب
ذکرِ تو مست کند نام تو باشد میِ ناب
عطرِ دلجویِ حریمت چو شمیمِ ارباب

بابِ حاجات شدی یکسره حاجت بدهی
به من و این رفقا حکمِ زیارت بدهی

آمدی آیِنِه‌یِ رویِ پیمبر باشی
وسطِ معرکه‌ها غیرتِ حیدر باشی
راویِ منبرِ نورانیِ جعفر باشی
سندِ عاشقیِ کشورِ نوکر باشی

تا اَبد دِیْنِ تو بر گردنِ دین می‌ماند
ندبه‌یِ صحنِ تو را اُم‌ُّالبنین می‌خواند

حسین ایمانی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا