شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بار غمت

به شانه بار غمت را نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی تو را به خاک سپردم

شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم چه زخم‌ها که نخوردم

به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان اگر هنوز نمردم

به جای آب گوارا شراب سهم لبت شد
به بزم شام چه زهری زمانه داد به خوردم

برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم

نشد به پای تو خیزم مرا ببخش عزیزم
گُل تو بوده‌ام اما شکسته ساقه‌ی خُردم

تو بوریا کفنت شد من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم

 سید میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا