شعر شهادت حضرت رقيه (س)
بالای نیزه بودی و دستم نمی رسید
وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر
از این همه فراق حکایت کنم پدر
بعد از تمام خون جگرها که خورده ام
حالا اجازه هست شکایت کنم پدر
ماهم چقدر حالت رویت عوض شده
باید به شکل تازه ات عادت کنم پدر
از این به بعد اسم تو باشد ضریح زخم
آخر چقدر زخم زیارت کنم پدر ؟
صدها کتاب شرح سفرنامه ام شده
از کی , کجا , چگونه روایت کنم پدر ؟
بالای نیزه بودی و دستم نمی رسید
یعنی نشد که از تو حمایت کنم پدر
بوسید دختری پدرش را , دلم شکست
حقم نبود تا که حسادت کنم پدر ؟
امشب مرددم که ببوسم لب تو را
اما نه بهتر است رعایت کنم پدر
دست توسلم به دل خون عمه است
می خواهم آرزوی شهادت کنم پدر
سید مسیح شاه چراغی