باور نمی کنید؟
خورشیدم و زمان غروبم رسیده است
ابری سیاه هاله به رویم کشیده است
بعد از پدر بلای دو عالم شد ارث من
قسمت به سفره ام غم صد داغ چیده است
روز و شب از غریبی و غم گریه می کنم
اشکم به روی گونه سُرخم چکیده است
هرکس عیادتم برسد آه می کشد
معلوم می شود که زمن دل بریده است
شبها زدرد سینه نفس تنگ میشوم
چون پیله درد و غصه تنم را تنیده است
پیش علی قیام من از روی غیرت است
ورنه قد مرا غم بی حد خمیده است
این سهم روز ختم شه ختم الانبیاست
این مزد واجر شاه به خاک آرمیده است
من آن گلم که پای چهل تن به پشت در
از روی شاخ وبرگ تن من دویده است
باور نمی کنید؟ قیامت خدا گواست
زیرا که او به عرش فغانم شنیده است
باور نمی کنید؟ که محسن بجای شیر
در بین دود , شعله ی آتش مکیده است
گوشی نمانده تا بزنم گوشواره ای
سیلی تمام لاله ی گوشم دریده است
من حیدری شدم و به این جرم جان دهم
پاره تن پیمبرتان یک شهیده است
مجتبی صمدی شهاب
سلام مطالبت جالب بودن.
دوست داشتی یه سری به ما بزن.
برای تبادل لینک هم میتونی از پنل تبادل لینک استفاده کنی.
موفق باشی
بارگذاری سریعتر وبلاگ با آدرس velninews.ir
میکروبلاگ سرگرم کننده محیطی برای تبادل افکار با دوستانتان و ثبت آنچه در ذهن دارید.www.afun.ir
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر / اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم / زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند / چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را…نمی دانم / در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم / کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه / پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست / به گمانم فقط کمی کمرم…
دست من را بگیر،گریه نکن / مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی / یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما / ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم / گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم / در ودیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا / کوچه ء ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه / راستی! فاطمیه نزدیک است…
سید حمید رضا برقعی
_____________________
آپـــــــــــــــــــــــم …..
راجع به متنم نظر یادتون نره + کلیپ …?
ممنون از اشعار زیباتون ?
سلام موفق باشید
سلام
با غزلی در سوگ حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به روزیم
التماس دعا