بسم رب النور
بسم رب النور، بسم امتحان فاطمه
فی امان الله، یعنی در امان فاطمه
سیب سرخ آفرینش در شب معراج بود
تا قیامت هست شیعه میهمان فاطمه
ما به قربان خدایی که همان روز ازل
وصل کرده جان حیدر را به جان فاطمه
هم که زهرا جان نیفتاد از دهان مرتضی …
هم نیفتاده علی جان از دهان فاطمه
هیزم آوردند و اهل بیت را آتش زدند
شد خلیل الله آنجا روضه خوان فاطمه
پای مردان غریبه وا شده در خانه اش
میخورد گریه به درد استخوان فاطمه
بد شکسته پهلوی زهرای حیدر با لگد
بد شکسته حرمت صاحب زمان فاطمه
مرتضایی که خودش حبل المتین عالم است
بین کوچه شد دخیل ریسمان فاطمه
مادر افلاک را می زد غلامی بد دهن
با قلافی که بُرید آنجا امان فاطمه
مرتضی را دست بسته، سوی مسجد برده اند
شد نوای یاعلی بانگ اذان فاطمه
با همان وضعیتش زهرا به مسجد می رود
آسمان لرزید از قدّ کمان فاطمه
دید شمشیر برهنه روی فرق حیدر است
ذوالفقار دست مولا شد بیان فاطمه
رضا دین پرور