بمیرم برای رقیه
الهی بمیرم برای رقیه
همه جان عالم فدای رقیه
ملک منصبی از تبار دلیران
که یزدان بداند بهای رقیه
خداوند سبحان نموده به قرآن
به هر آیه مدح ثنای رقیه
به خَلق دو عالَم همه ملک هستی
بُوَد ذره ای از عطای رقیه
صفایی ندارد بهشت خدایی
گر از آن بگیری صفای رقیه
به میزان عدل و عطای الهی
شفاعت بود خون بهای رقیه
بهشت برین و لقای الهی
بود اجر حب و ولای رقیه
هزاران سلیمان و صد همچو حاتم
شده محو جود و سخای رقیه
همه پادشاهان به مُلکی امیرند
بُوَد عرش، دولت سرای رقیه
شده شانه های سِتَبرِ علمدار
پل بین ارض و سمای رقیه
شود قلب عالم همه غرقِ ماتم
به هرجا که باشد نوای رقیه
همه کاروان اسیران عاشق
بُوَد تحت ظِلِّ لوای رقیه
بسوزد دلِ دلنوازانِ عالم
زِ غمنامه ی کربلای رقیه
گلی ارغوانی زِ بادِ خزانی
که نیلوفری شد لَقای رقیه
زِ خارِ مغیلان و سنگِ بیابان
زده آبله هر دو پای رقیه
دعای سحرگاه و اشک شبانه
بُوَد جای آب و غذای رقیه
به هر ناله ی یا حسین، از غریبی
شده فاطمه همنوای رقیه
به وقت نماز شبش عمه زینب
دعا کرده بهر شفای رقیه
به قلب اسیران چو تیری سه شعبه
بُوَد ناله ی یا اخایِ رقیه
زِ یک سو ابالفضل و سویی برادر
شده چون صفا و منای رقیه
بگفتا به رأس پدر، عمه زینب
سپر شد به وقت بلای رقیه
وصال عزیزان و هجران عمه
پل بین خوف و رجای رقیه
دو چشمان گریان زِ هجرانِ بابا
شده نهر آب بقای رقیه
چنان غم گرفته دلم را که گویی
دوعالم گرفته عزای رقیه
بدان گر که شعرم شده آسمانی
دلِ من نموده هوای رقیه
زِ هر بیتِ شعرم صدایی شنیدم
صدای حزین و رسای رقیه
دلِ «بیقرارِ » رَهِ کوی زهرا
شده مرغ صحن و سرای رقیه
سید جعفر حسینی