شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

بیا آقا جان

بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست
اگر نظر نکنی اشک دیدگانی نیست

تو پیر گریهء مایی مرا دعائی کن
که بی دعای تو خیری در این جوانی نیست

بهار بودن من دیده های نمناک است
به روضه ها که ببارم دگر خزانی نیست

چقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد
برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست

شباهت من و تو این لباس مِشکی شد
وگرنه بهر رسیدن به تو توانی نیست

گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه
هنوز غرق گناهم غمم نهانی نیست

به دستهای عمویت بگیر دست مرا
که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست

بیا به روضهء دستِ قَلم سراسیمه
بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست

بیا بگو که علمدار بر زمین اُفتاد
ز چشم پاره بگو قدرت بیانی نیست

بگو چه شد که ز پهلو سرش به نیزه نشست
که بعد از آن به تن اهل خیمه جانی نیست

مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد
که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست

ز علقمه که می آمد حسین شَک کردند
صدا زدند که بابای ما کمانے نیست

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا