شعر عيد غدير خم

بیراهه نرو

دل نیست آن که عشق تو رویش اثر نداشت
بیراهه! مذهبی که به راهت نظر نداشت
هرچه نگاه کرد خداوند بر زمین
حصنی چونان ولای علی معتبر نداشت


خطی به یادگار به دیوار خانه خواست
از تو خدا، وگرنه مگر کعبه در نداشت
فرق است یار غار شوی یا فدای دوست
بی ماندنت، گریز پیمبر ثمر نداشت
گاهی جهاد، ماندن و بیدار خفتن است
ای همسفر! نترس، که رفتن خطر نداشت
وا شد به رزمگاه اگرپای ذوالفقار
کم هیچ از شگفتی شق القمر نداشت
ای کاش شیخ تفرقه، ای کاش جمع شان
از لایه های معنی مولا خبر نداشت!
هر صفحه الغدیر سند با خط شماست
سی جلد آن، ضمیر به جز یک نفر نداشت
خود را به خواب اهل تصنع! چنان زدید
هر قدر شیعه کرد صداتان اثر نداشت
تکمیل این مسیر، میسر نبود اگر
در جاده ردپای علی را، بشر نداشت
دردی کمرشکن خم محراب دیده از
روزی که هم نواش سر از سجده بر نداشت
قرآن، تمام حرف خدا، با تو ختم شد
شب های قدر بی تو شکوه این قدر نداشت

نجمه سادات هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا