تو قـبله ای
من اهل آسمانم اگر خاک این دَرَم
شاه دوعالمَم که در این خانه نوکرم
افـتاده سایه یِ عَلمت بر روی سرم
تو قـبله ای و قبـله نمایی و دلبرم
شکرِ خدا نفس زده ام در هوای تو
آقا بهشت من شده کرب و بلای تو
لیلای روزهای جـُنونم خوش آمدی
صهبای عشق و سرخیِ خونم خوش آمدی
غوغای نغـمه های درونم خوش آمدی
رویای باصفای مـُتونم خوش آمدی
“نون و قلم نَبیست… وَماٰ یسطرونْ حسین
طاق فلک علیست… به عالم ستون حسین”
سرچشمه یِ کمال و کرامات مصطفی
سـرمایه یِ خـداییِ زهرا و مرتضی
سـردار پادگان منـاجات مجـتبی
سر داده ای سرودِ وفا… شاه کربلا
زیـباتریـن ترنـُّم لبـهای مکـتـبی
خون خدا اَباَالشهدا عشق زینبی
نام شمـا ترانه یِ ناقور محشری
کـرب و بلا بهانه یِ زیبای نوکری
صاحبدلی و سرور و دلدار و دلبری
بی ارزشم ولی تو مرا خوب می خَری
مزد گدایی ام نظر لطف شاه عشق
حرف دلم دوتا کلمه… کربلا… دمشق
دلواپس دمـشقم و دلتنگ کربلا
دلشوره ای عجیب گرفته دل مرا
حال و هوا شبیه غروبی که شعله ها
آمد سراغ معجر و دامان و… بی حیا…
چشمان هیز خود به حریم امام دوخت
پای برهـنه پایِ حـرم با سلام سوخت
میلاد اشک و روضه و نجوا رسیده است
گفـتم حسین و قـلب ملائک تپیده است
هرکس صدای زمزمه ام را شنیده است
خود را به سوی خیمه یِ سلطان کشیده است
آرامـش زمیـن و زمان شاهِ باوفـا
کِیْ می شود که ندبه بخوانیم کربلا
حسین ایمانی