جانباز مدافع حرم حاج امیر حسین حاجی نصیری
یادم میاد قدیما، رو طاقچه خونمون
یه قاب عکس خوشکل از بابای مهربون
بابای پهلونم قوی و کشتی گیره
روی تشک حریفو ، همیشه زیر میگیره
اونی که تو زندگی ، بازی سختیو داشت
ولی میون مردم ، مرام تختیو داشت
چند تا رفیق بودن که ، باهم روزایی داشتن
تو هر چی دست می بردن ، خدایی گل می کاشتن
محمد و مصطفی ، مجتبی و عفتی
خیلی صمیمی بودن ، رفیقای هیئتی
اینقد واسم عزیزن ، اون رفقاش که نگو
هر کدومو میدیدم ، بهش میگفتم عمو
تا که خبر رسید از ، وقایع سوریه
تو چشماشون پیدا بود ، چه شوق پرشوریه
گفته بودن نمیرن ، به زودیای زود که
نمیدونید باباهم ، دل تو دلش نبود که
بابام برای بی بی ، ارادت خاصی داشت
واسه همین اسممو ، همنام بی بی گذاشت
میخاس رو خاک نیفته ، حافظ این علم شد
ما رو گذاشت و رفت و ، کبوتر حرم شد
ذلت و هرگز نخواست ، به زیر سقف سازش
چه آتیشی به دین زد ، جنایتای داعش
تو قلبای سیاشون ، نور سفید نداشتن
میگفت که اونها کم از ، شمر ویزید نداشتن
حالا دیگه رفیقاش ، میومدن از سفر
مثل گل شکسته ، شقایقای پرپر
بابایی که بهشتو ، فقط در اونجا میدید
کنار حاج قاسم ِ ، مقاومت میجنگید
ولی یه روز حریفش ، میون باد و طوفان
زدن زمین تختیو ، رو خاکای خانطومان
بابا منم شبیه ، اقاقیای سر دشت
یه لحظه پر کشیدتا، سمت بهشتو برگشت
با اینکه تو پیکرش ، نه جونی بود نه هوشی
حاجی صداش بلند شد ، حاج اسماعیل به گوشی
بابام که دید عناد و ، بازی روزگارو
پشت بی سیم هوار زد ، شخم بزنین اینجارو
بعد همون ماجرا ، اون پهلون خسته
اومد تو میدون شهر ، با بالهای شکسته
تو چشممون بزرگ شد، بابای لاکچری مون
مدال جانبازی داشت ، بابای ویلچری مون
نسیم صبح جمعه ، شونه میزد به موهام
گریه میکرد با بابا ، بالا سر عموهام
امون ز طعنه ها و ، زخم زبون مردم
تو شهر کسی نداره ، حرمت نون گندم
یکی دل مامانو ، شکست و توش غصه کاشت
چقدر مگه پول میدن ، ارزش این درد وداشت
نمیدونم بعضیا ، دیگه چرا دل پُرن
همونهایی که نونو ، به نرخ روز میخورن
بابا میگفت برا تو ، اینجا شبیه جنگه
یه وقت نشه کمیتِ ، ارادتت بلنگه
کی گفته هر کی داره ، پینه به سر زاهده
به بد یا خوب ماها، خدا خودش شاهده
حالا دیگه معنی ، حرف بابا روشنه
خودی به جای دشمن، بابامونو میزنه
درسته که رفیقاش ، داعش و راه ندادن
ولی تو این مملکت ، داعشیا زیادن
یه وقتایی که بابا، از غم میشه چشاش تر
بهش میگه رفیقش، غصه نخور برادر
شاید با برخی کارا ، هوارو تیره کردن
ولی ما رو برای ، جایی ذخیره کردن
موقعی که فضا مون ، عطر خوش عهدی میشه
وقتی گوشامون پر از ، صدای مهدی میشه
خودش میاد بت میگه ، رو هر دوپات بلند شو
فصل ظهور رسیده ، از سر جات بلند شو
میریم باهم کنارش ، فدای آقا میشیم
همون ردیف اول ، با شهدا جا میشیم
یا سیدی جلا ده ، قلوبنا به نورک
واست دعا میخونم ، عجل علی ظهورک
مجید قاسمی