عالَم بدون فاطمه دلگیر خواهد شد
با او حدیث عاشقی تفسیر خواهد شد
دارالشفای ما از این روضه به آن روضهست
با نام زهرا اشک هم اکسیر خواهد شد
شأن عظیم منبر از فیض کلام اوست
علامه هم بی نام او تحقیر خواهد شد
او خطبه خواند و ذوالفقارش خوب ثابت کرد
گاهی زبان در معرکه شمشیر خواهد شد
با او قیامت ترسی از آتش نخواهم داشت
بچه کنار مادر خود شیر خواهد شد
افطارِ خود را هر سه شب بخشید بر سائل
یعنی گدا هرچه بیاید سیر خواهد شد
امروز باید در کنار فاطمه باشیم
فردا برای یاری او دیر خواهد شد
دستش شکستو باز تنها، لشگر مولاست
آیینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد
پژمرده شد یاس جوان مرتضی، افسوس
گل بین آتش، در جوانی پیر خواهد شد
محمد زوار