حرز جواد
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج
ما حاجت محضیم و شما باب حوائج
ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم
این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم
تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم
روزی بنما آنچه که گفتیم و نگفتیم
بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی
هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی
حالا تو و این دست دل ما که دراز است
درب حرم از لطف بروی همه باز است
از فقر نشستیم که باران برسانی
بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی
باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم
خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم
افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم
یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم
تا حال و هوای حرمت باز بیاییم
با پا که نشد , با پر پرواز بیاییم
این شعر لبالب همه اش شرح فراق است
این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است
حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده
میلم طرف پنجره فولاد کشیده
پابوس رضا زائر و پابوس تو هم هست
در طوس رضا جلوه ی ملموس تو هم هست
باید درٍ آن خانه نفس چاق نماییم
در باب جواد حرم اطراق نماییم
یک شعبه در ایران زده ای جود بگیریم
تا اذن دخولی , ز شما زود بگیریم
ظرفی بدهی تا پدرت پر کند آن را
اندیشه ی ما خوب تفکّر کند آن را
ما نذر شما روضه ی ماهانه گرفتیم
از لطف و عنایات شما خانه گرفتیم
ای کاش به بالا برسم , کج نروم من
حیف است تو آقای منی , حج نروم من
شاید بشود گفت که شاهانه گداییم
بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم
بیتی بده از گریه معطّر شود آقا
این طبع برایم نکند شرّ شود آقا
این طبع مرا سمت مدینه بکشانید
ابیات مرا محضر زهرا برسانید
در انس عمیق تو به مادر سخنی نیست
یک جلوه , حدیثی ز روایات بزنطیست
از کودکیت گریه کن فاطمه بودی
در کوچه ای از شهر که در زمزمه بودی –
دستت به دل خاک چونان تیشه فرو رفت
چشمان ملیح تو در اندیشه فرو رفت
وقتی پدرت آمد و اینگونه تو را دید
از علّت اندیشه ی پر حزن تو پرسید …
گفتید : مراعات زن و کوچه نکردند !!!
با مادر ما , حضرت زهرا س چه نکردند !!؟
ما اشک ز چشمان پر از فیض تو داریم
ای کاش که تا آخر این عمر بیاریم
مجتبی کرمی