شعر شهادت امام جواد (ع)

جواد الائمّه

میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد
که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد

به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد

شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد…

صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد

برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان
درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد

ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد
از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد

 علی انسانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا