خسته و لب تشنه
کربلا غوغا شد,
وای از آن لحظه که خورشید ولا تنها شد,
همه جا ریخت بهم,
در دل کرببلا سیل بلا برپا شد
زد به میدان ارباب,
مضطرب قلب تمام حرم طاها شد
لحظاتی گذشت,
جنگ بین یم خوبی و پلیدیها شد,
چه نمایان جنگی!!,
لرزه ای برهمه اندام عدو پیدا شد,
همگی ترسیدند,
زنده انگار اسدالله علی اعلی شد,
خسته و لب تشنه,
از دل کینه برون نور دل زهرا شد,
تشنگی رنجش داد,
غرق آتش تن آن لاله ی بی همتا شد,
بی حیا سنگی زد,
خورد با ضربت و پیشانی آقا وا شد,
حال شد روضه شروع,
وای از آن لحظه که پیراهن شه بالا شد,
چشم یک بد کردار
خیره بر سینه ی نورانی آن والا شد,
سینه را کرد هدف,
سر تیر از کمر شاه ولا پیدا شد,
بی حیایی نیزه,
زد به پهلویش و خم قامت آن رعنا شد,
بر زمین تا افتاد,
دل آیینه شکست و قد خاتم تا شد,
ضجه زن مویه کنان,
شیون اهل حرم ناله ی واحزنا شد,
گل باغ زهرا,
پایمال قدم نحس ستمگرها شد,
ضربه ها پی در پی,
اربن اربا تن قرآن خدا آنجا شد,
عالم ازهم پاشید,
پای ابلیس فرومایه به مقتل وا شد,
پشت خورشید نشست,
چشم افلاک پر از خون و چنان دریا شد,
لطمه زن شد زینب,
روی تل مقتل دیگر به خدا برپا شد,
خنجرش حرکت خورد,
سر جدا شد زقفا و همه جا غوغا شد,
دست و پا میزد او,
پاره پاره جگر انسیه الحوراء شد,
گفت بنی زهرا,
اولین گریه کن بی سر عاشورا شد,
سر شه شد بر نی,
بوی سیب عطر خوش وادی وانفسا شد,
کشته شد ثارالله,
ذکر مخلوق خدا نغمه ی واویلا شد,
رضا آهی