اولِ جـاده بایـد به خـودم فـکر کنـم
به چه بودم؟به چه هستم؟چه شدم؟فکر کنم
بُگـذرم از خـودِ ناقابلـم وُ دل بِدَهـم
دلِ دریـا زده را بـاز به سـاحل بدهم
دل به دریا زده اَم تا که سبک تَر باشم
می رسـم خـدمتِـتان زائـرِ مـادر باشم
یک سلام از طرفِ شاهِ خراسان به شما
یک سلام از طـرفِ بانوی ایران به رضا
خـواهـرِ شاه ببـین آمـده از راه غـلام
می دهم بر تو وُ بر مادرِ سادات سلام
حالِ من در حرمت اَحسَنُ الاَحـوال شده
فطرسِ طوس در این صحن سَبکبال شده
آمـدی آبـروی کـشـورِ ایـران باشی
یا دِلت خواسته زیرِ پَر سلطان باشی
ای کـریمانه ترین شعـرِ خـدا معصومه
عکسی از فاطمه در قابِ رضا معصومه
می تپد قلبِ تو با عشقِ امامت بی بی
شیـخ عباسِ قُمت کرده قیامت بی بی
مـعرفت از در وُ دیوار حـرم می بارد
از سَرْانگُـشـت غـلامِ تو کرم می بارد
حوزه هایِ حرمت پایه یِ دین است وُ وِلا
روضه یِ هر شبه یِ صحنِ شـما یازهرا
ذکرِ یا فاطمه در صحن وُ سرا می گیرم
زائـر طـوس شـدم کـرب وبلا می گیرم
طرف صحنِ تو با شور وُ شعف خواهم رفت
عـرفه تا حـرم از سمتِ نجـف خـواهم رفت
تو سفـارش کنی از قـافله یِ دلـدارم
روزِ موعـود که شـد پایِ رکـابِ یارم
حسین ایمانی