خواهش حیدراین است
ما دوتا در دل طوفان،دل دریا داریم
هر دو انّا شده وفکرفتحنا داریم
روزمان شب نشده،غصه فردا داریم
چقدر وجه تشابه ،من وزهراداریم
دل من، بستر او،هردوزخون رنگین است
بر زمین های کویری نم باران،بدنیست
یک تنه گربزنی بازبه میدان بدنیست
بنشینی جلوی دیده طفلان بدنیست
بدنت آب شده،گربخوری نان بدنیست
گرقبول توشود،خواهش حیدراین است
باشدامانفسی فکرشفاکن،زهرا
حرف رفتن بزن آشوب به پاکن زهرا
برو و بازمراصاحب عزاکن زهرا
باز هم درحق همسایه دعاکن زهرا
بهر این قوم ستم پیشه،دعا،نفرین است
خواب بودی ورم گونه تو پیداشد
بخت شدیارمن و راز نهان افشاشد
ناگهان پلک جریح تو به زحمت واشد
بغضم آوارشد و دیده من دریاشد
گفتم این نحس لعین،دستش عجب سنگین است
عرق سردتونازل شدودربسترریخت
نفسی ژرف زدی،دورتونیلوفرریخت
طاقتت طاق شدوحوصله ات ازسرریخت
طلب مرگ نمودی ودل حیدرریخت
شک ندارم که دعای توخودش آمین است
مرغ روحت زتنت بال گشوداست چرا
قدچون سروتودرحال قعوداست چرا
زخم های تودهن بازنموداست چرا
وای من گوشه چشم توکبوداست چرا
غرق درخون زچه رودیده حیدربین است
دل زدلدارنکن،همسرهم پیمانم
استخاره نکن این قدربراین قرآنم
رحم کن برمن وبرکوچکی طفلانم
نفسی پلک بزن،روح بدم درجانم
چشم واکردن تودردمراتسکین است
آه زهرا،بفداک انا واولادی
ای که بریاری من سینه سپراستادی
چه شده باتوکه دربسترخون افتادی
چندروزی است که تغیرسلیقه دادی
باگل ریزچراپیرهنت تزئین است
علت این همه پیراهن عوض کردن چیست
یابگوعلت اینگونه سخن گفتن چیست
صحبت ازنیمه شب وپرزدنت بی من چیست
ماجرای کفن وقصه پیراهن چیست
حرف ازسرنزنی،دخترکت غمگین است
نفست معجزه شدکارخدائی کردی
روبه قبله شدی وقبله نمائی کردی
شب آخرهمه راکرببلایی کردی
روضه خواندی ومرانیزهوایی کردی
سمت گودال نرو،روضه توسنگین است
سمت گودال نرو،تلخ نکن امشب را
کم سفارش بکن این تشنه خونین لب را
ترسم این است که این غم بکشدزینب را
کم بگوقصه افتادن ازمرکب را
کم بگوکه سرسرنیزه کمی پائین است
گریه برکشته بی سرنکنی خوبتراست
صحبت ازکندی خنجرنکنی خوبتراست
چشم های همه راترنکنی خوبتراست
صحبت ازبردن معجرنکنی خوبتراست
زدن یک زن تنها،به کدام آئین است
سعید توفیقی