شعر ولادت حضرت علی اكبر (ع)

دریای لطف

یک دشت گُل از چهره یِ او چیده می شد
وقتی که همنامِ علی نامیده می شد

با مقدمش مثل رسولِ مهربانی
باران رحمت در جهان باریده می شد

دشمن اگر آن لحظه… اِستغفار می کرد
بی شک ز لطفِ بی حَدَش بخشیده می شد

دیگر نیازی بود بر خورشید وقتی
نورِ جمالش بر جهان تابیده می شد؟!

از قامتش می شد نبی را جستجو کرد
حتیٰ اگر که صورتش پوشیده می شد

تیغی دو دَم در اِنحنایِ اَبـروانَش
باهر رجز خوانیِ چشمش،دیده می شد

در معرکه مانندِ پیکارِ ابالفضل
طومارِ دشمن از زمین ،پیچیده می شد

جولانِ شمشیر و عیارِضربِ شستش
با ذوالفقار و مرتضیٰ ،سنجیده میشد

اکبر اگر همراهِ ساقی حمله می کرد
از ریشه بی شک،دشمنش خشکیده می شد

ای کاش از دریای لطفِ بی کرانش
بر جان ما هم قطره ای نوشیده می شد

منصوره محمدی مزینان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا