شعر تخريب بقيع

در عالم رویا

در عالم رویا سفری سوی تو کردم 

بی خود شدم از خود هوس کوی تو کردم

از شوق زیارت نفسم حبس به سینه

خواهم بنشینم به سر بام مدینه

من هشتم شوّال هوایی بقیعم

گریه کن یک روضه ی مکشوف و فجیعم

مرثیه ی جانسوز همان ظهر جسارت

آن روز بد حمله ی اشرار و شرارت

روزیکه عدو تخم نفاقی به سبو ریخت

در شهر نبی گنبد و گلدسته فرو ریخت

حالا مَثَل فصل خزانیِ بهاری

گریه کنم از بهر ضریحی که نداری

صحن تو که دلگیر تر از کنج اتاقی ست

بر روی مزار تو نه شمعی نه چراغی ست

بین من و تو فاصله دیوار کشیدند

بر قبر تو نقاشی مسمار کشیدند

از غصه بسوزم که غریب وطنی تو

آری حسنی تو حسنی تو حسنی تو

با دیدن شش گوشه به این نکته رسیدم

مظلوم تر از تشنه لب بی کفنی تو

در پیش نگاه تر تو فاطمه افتاد

الحق که اسیر غم و درد و محنی تو

هم شاهد دیوار و در و کوچه ای آقا

هم شاهد گوشواره و دست بزنی تو

خون دهن مادرتان جان به لبت کرد

بی خود نبود در پی لطمه زدنی تو

روزی به تولای نگاهت بسراییم

با فرشچیان سوی دیار تو بیاییم

مایی که به دام غم عشق تو اسیریم

احداث حرم را همگی دست بگیریم

روزی به تماشای ضریح تو بنازیم

در عالم نقاره زنی ها بنوازیم

سجادیه و صحن حسنّیه بسازیم

اطراف دو تا حوزه ی علمیه بسازیم

یک روز بسازیم همه باورمان را

خوشحال نماییم دل مادرمان را

 علیرصا خاکساری

 

نمایش بیشتر

‫3 دیدگاه ها

  1. سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما
    با عرض تسلیت سالروز تخریب بقیع در خدمت شما هستیم با مطالبی در مورد این فاجعه ی دردناک. حضورتان تیریست بر چشم دشمنان
    زمانه بر سر جنگ است یاعلی(ع) مددی
    مدد ز غیر تو ننگ است یاعل(ع) مددی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا