شعر شهادت حضرت زهرا (س)

در میزنند …

گفت : در میزنند مهمان است

گفت : آیا صدای سلمان است؟

این صدا نه ,صدای طوفان است

مزن این خانه ی مسلمان است

مادرم رفت پشت در , اما

 

گفت : آرام ما خدا داریم

ما کجا کار با شما داریم

و اگر روضه ای به پا داریم

پدرم رفته ما عزاداریم

 

پشت در سوخت بال و پر , اما

آسمان را به رسیمان بردند

آسمان را کشان کشان بردند

مادرم داد زد بمان , بردند

 

بازوی مادرم سپر , اما

بین آن کوچه چند بار افتاد

اشک از چشمان یاس افتاد

پدرم در دلش شرار افتاد

تا نگاهش به ذوالفقار افتاد

 

گفت : یک روز یک نفر اما …

 

 سید حمید رضا برقعی

 

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا