شعر اربعینشعر محرم و صفر
در پشت در نشسته ام
نامه سیاه را به حرم ره نمی دهند
اهل گناه را به حرم ره نمی دهند
گمراهی است حاصل عمر گذاشته ام
گم کرده راه را به حرم ره نمی دهند
در پشت در نشسته ام و باورم شده
هر بی پناه را به حرم ره نمی دهند
دیگر چه جای تیره دل خسته ای چو من
وقتی که ماه را به حرم ره نمی دهند
تکیه به اهل بیت کن این جا و پس بیا
بی تکیه گاه را به حرم ره نمی دهند
این باب را کلید ز اشک سحر بساز
بی سوز و آه را به حرم ره نمی دهند
آن نور فاطمی سحری جلوه کرد و گفت
هر رو سیاه را به حرم ره نمی دهند
سید محمد میرهاشمی