شعر ولادت امام حسين (ع)

دوری کربلا

هیچ ایم و نداریم به جز روی سیاهی
در کوله نداریم به جز بار گناهی
بر ما نظری کن،نظری گاه به گاهی
ما بی تو شبیه ایم به طفل سر راهی

بگذار کماکان سگ دربار تو باشیم
بگذار که در سایه ی دیوار تو باشیم

ما بد،ولی از عشق تو دیوانه و مستیم
دل را به نخ پرچم زیبای تو بستیم
سر،صبح دهم از غمت ای شاه شکستیم
پس رخصت مان دادی و در روضه نشستیم

اینگونه خریدی دل دیوانه ی ما را
دادی سر و سامان بخدا بی سر و پا را

بر حرمت این بزم عزا معتقدم من
در مجلس روضه به شفا معتقدم من
بر تربت پاکت بخدا معتقدم من
با حرف نه،قلبأ به شما معتقدم من

پس روضه ی تو امن ترین جای جهان است
(چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است)

عاشق شده ام تا بپذیرم که بمیرم
اصلأ به غم عشق اسیرم که بمیرم
من آمده ام روضه بگیرم که بمیرم
(بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم)

این است و همین است و همین است و جز این نیست
این روضه ی ارباب کم از عرش برین نیست

ای عزت عالم ز تو،ما با تو عزیزیم
از غیر تو عمریست که در حال گریزیم
جائی به جز از روضه ی تو اشک نریزیم
والله و بالله که ما بی تو مریضیم

تنها تو در این عالم پر درد دوائی
تنها تو شفائی تو شفائی تو شفائی

دل تنگ حرم هستم و بی حوصله اقلب
دارم گله پشت پشت گله از فاصله اقلب
وا مانده و جا مانده ام از قافله اقلب
سخت است گذر کردن از این مرحله اقلب

جز دوری ام از کرببلا غصه ندارم
نگذار که دور از حرمت جان بسپارم

محتاج دعایت همه جا بوده و هستم
پشت در این خانه گدا بوده و هستم
مجنون علم های شما بوده و هستم
در آرزوی کرببلا بوده و هستم

پس خواسته ام از تو فقط دفع بلا را
با جمع محبین سفر کرببلا را…

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا