شعر شهادت امام سجاد (ع)
روایت
باید از کرب و بلا باز روایت بشود
روز و شب در غم ارباب ارادت بشود
راوی کرب و بلا,سیّد سجّادم من
بلکه از کوفه و تا شام, حکایت بشود
خاطراتی که پر از تلخی ایّامم بود
مجلسی باز به پا, ذکر مصیبت بشود
منزلی نیست که داغ دل ما تازه نشد
باید انگار که قسمت به اسارت بشود
غل و زنجیر زده ضجّه بر احوال دلم
بی هوا چوب زدن, عادت و عادت بشود
هر نظر بر سرِ سرنیزه کنم, خون گریم
باید انگار سری مهد جسارت بشود
وقت بی حرمتی قوم یهودی مسلک
سوره ای لیک, نوک نیزه تلاوت بشود
من چه گویم ز غم معجر طفلان ای وای
وَ همه منتظر هستند که غارت بشود
مجلسی نیست که یادم برود طفل و عطش
باز هم تا به ابد ذکر مصیبت بشود
محمدمهدی عبدالهی
سلام داداش
فوضولیه داداش ببخشید توروخدا….
جون من لااقل صوت وبلاگت رو مناجات بزار از حسین خانی روضه باز میذاری کشتی مارو…..
به روزم با یک ضعیف و ساده
فرج مولا انشالله