شعر شهادت حضرت زهرا (س)
روضه میخوانم
نشستم از غمت گفتم ولی دیگر نخواهم گفت
من از شرح غمت با گوش های کر نخواهم گفت
دوباره صحبت از هیزم دوباره صحبت از آتش
من از یاسی که پشت در شده پرپر نه…خواهم گفت
بدم می آید از مسمار و از تکرار کار او
من از دیوار میگویم ولی از در نخواهم گفت
نبرده فیض از یک سوم از کوثر جهان ما
چه آمد بر سر یک سوم از کوثر نخواهم گفت
برایش روضه میخوانم ولی از درد پهلو نه
من از شب های بیماری،من از بستر نخواهم گفت
وصیت میکند دیگر برای دخترش مادر
ولی از حرف های مادر و دختر نخواهم گفت
علی زانو بغل کرده همان جنگ آور خیبر
علی خانه نشین شد بیش از این دیگر نخواهم گفت…
محسن صرامی