شعر شهادت امام جواد (ع)

زهر بی تاب کرد جانش را

قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت وظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تاریخت
درهمان لحظه قلب زهرا ریخت
روضه کوتاه نکته سربسته
حجره تاریک حجره دربسته

جگری رفته رفته سم می خورد
پشت در دستها به هم می خورد

عرش راناله ای تکان می داد
تشنه ای روی خاک جان می داد

زهر بی تاب کرد جانش را
سوخت تا آب کرد جانش را

مثل اکبر شده ولی بهتر
ظاهرجسمش از علی بهتر

این جوان آن جوان تفاوت داشت
زخم زهروسنان تفاوت داشت

این جوان پیکرش که سالم بود
جگرش نه سرش که سالم بود

موقع دفن لااقل سرداشت
بدنش می شد از زمین برداشت

به تنش پای نیزه بازنشد
در نهایت عبا نیاز نشد

بگذرم؟نگذرم؟نمی دانم
وسط چند روضه حیرانم

تابفهمم گریزآخر را
می روم بیت های دیگر را

تشنه در آفتاب بنویسم
از زبان رباب بنویسم

آدم تشنه تار می بیند
همه جا را بخار می بیند

بدتر اینکه غبارهم باشد
یک بیابان٬سوار هم باشد

تازه حالاحساب کن دورش
چندتا نیزه دار هم باشد

در میان هجوم نامردان
خواهری بیقرارهم باشد…

 علی زمانیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا