سالها منتظرم , تا که بیایم به حرم
سالها منتظرم , تا که بیایم به حرم
به سرم شوقِ وصال است, به سویت بپرم
بخدا خسته شدم , لطف کن آقا , بِبَرم
همه رفتند , کسی نیست دگر دور و بَرم
چشمِ گریان و دو تا عکسِ حرم , روزیِ من
دستِ خالی و توسّل به کراماتِ حسن
رو سیاهیِ خودم بود , گرفتار شدم
باز , جا مانده ترین , در نظرِ یار شدم
کارم از گریه گذشته است , که بی عار شدم
پخشِ زنده , ز حرم دیدم و بیمار شدم
نوکرت حال ندار است , حسین بن علی
بخدا بی کس و کار است , حسین بن علی
تو که با گوشه ی چشمت , غمِ عالَم ببری
بینِ خوبانِ جهان , از همه کَس خوب تری
مُردم از حسرتِ دوری و غمِ خون جگری
کربلایی شدنم , شد بخدا دردسری
باز هم دردِ سرت را به دل و جان بخرم
نوشِ جانم , غمِ دوریِ تو و دردِ حرم
گله ای نیست , اگر دور ز بوی وطنم
بازهم میوه ی گندیده ی این بار منم
لرزه افتاده ز دوریِ حرم , در بدنم
باز تاکید کنم , سائلِ کوی حسنم
نامش آمد که دلم گرم شود از کَرَمش
آه… از غربتِ آن قبرِ بدونِ حرمش
ما دو ماه است که دلهای پریشان داریم
ناله و گریه برای لب عطشان داریم
ما به این روضه و این مرثیه ایمان داریم
آخرش روی دو لب ذکر حسن جان داریم
اختتامیه ی این بزم, عزای حسن است
اولین روضه بگیرش شه عریان بدن است
عرق سینه زنی روی جبین است هنوز
بیرق مشکی مان روی زمین است هنوز
گریه ها از کرم ام بنین است هنوز
حاجت اولمان منجی دین است هنوز
عجل الله فرج, مهدی ما را برسان
نامه های سفر کرببلا را برسان
پوریا باقری