تو راهم دادی و دارم دو چشمانِ تر از اینجا
کجا را دارم آقاجان؟! کجا را بهتر از اینجا؟!
نوشتی سردرِ هیئت؛ نجاتم میدهد عشقت
رسیدم توشه بردارم برای محشر از اینجا
خدا را شکر در کارم گره افتاد و برگشتم
به لطفت سردرآوردم دوباره آخر از اینجا
پرِ پرواز لازم داشتم محضِ طوافِ تو
گرفتم مثل فطرس عاقبت بال و پر از اینجا
میانِ روضه تحویلم گرفتی بینِ خوبانت
قسم خوردم نخواهم رفت جایِ دیگر از اینجا
تو هستی «سیدالعطشان» و من سیراب از داغت
دلم آتش گرفت و آب؛ شد شعله ور از اینجا
به دستانت سپردم حاجتم را…که شنیدم رفت؛
به عرش ِ بیکران, خونِ علیِ اصغر(ع) از اینجا
امان از عصرِ عاشورا, تنت افتاد در گودال
تو را می دید روی تل چه مضطر خواهر از اینجا
جسارت شد به اهلِ خیمه و حرف از اسارت بود
طناب آورده و آغاز شد دردسر از اینجا!
مرضیه عاطفی سمنان