شعر شهادت حضرت زينب (س)
سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند
سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند
پس از تو خیمه ی اهلِ تو را نشان کردند
زبان سرخ “دل” سبز می دهد برباد!
دلِ مرا هدف خنجر زبان کردند
برای این که شود ظرف صبر من لبریز
هر آنچه زخم زبان بود امتحان کردند
به دست بسته مرا برده اند ؛ مثل علی
شبیه فاطمه قد مرا کمان کردند
بنای لشکر ابن زیاد غیرت نیست
نمانده مردی و حمله به ما زنان کردند
عمو که رفت همه کوفیان دلیر شدند
تمام دشمنی خویش را عیان کردند
عمو قبول نکرد از عدو امان نامه
تلافی اش سرِاطفال بی امان کردند
اسیرِدستِ مسلمان, امانِ جان دارد
فقط اسیر نبودم که قصد جان کردند
چه زخمهای عمیقی ست زخم چشم حرام
چه تیرهای نگاهی به من روان کردند
غم تو یک شبه یک عمر پیر کرد مرا
حواله ی لب تو چوب خیزران کردند
شاعر : مظاهر کثیری نژاد