سر مطلع
ما اهلِ می و اهلِ شرابیم
پیمانه بیارید خرابیم
ما در طلبِ باده ی نابیم
دنبالِ می ابوترابیم
امشب سرِ جامِ نابِ کوثر
ساقیست خودِ حضرتِ حیدر
لطفِ در این خانه زیاد است
دلداده و دیوانه زیاد است
خوب است که پیمانه زیاد است
یک جرعه کریمانه زیاد است
میخانه اگر جای گداهاست
کارِ پسرِ ارشدِ زهراست
سر مطلعِ بیت و غزل آمد
پیمانه بیارید عسل آمد
هنگامه ی خیر العمل آمد
نام آورِ جنگِ جمل آمد
در نیمه ی ماهِ رمضانم
شد جانم حسن جان ضربانم
بِنداز سر کوچه گلیمی
رد می شود از طور کلیمی
چه عطر و چه بویی چه نسیمی
از راه رسیده چه کریمی
جای زدنِ چون و چرا نیست
خود را برسان وقتِ گدائیست
آب و گلمان از تو سرشته است
در سفره یمان نانِ بِرشته است
بر لوحِ دل این جمله نوشته است
جای سگِ کوی تو بهشت است
سرمستم و دیوانه چه حالیست
بدبخت هر آنکه حسنی نیست
بر باد بده زلفِ پریشان
تا کور شود چشمِ حسودان
دنبالِ خودت شاهِ کریمان
ما را سرِ هر کوچه بگردان
قربانِ تو و جود و عطایت
هر حاتمِ طاعیست گدایت
اول نوه ی پاکِ پیمبر
ای دلخوشیِ حضرتِ حیدر
خوب است که شد فاطمه مادر
بند است به تو جانِ برادر
تنها نه حسین، می رود هر شب
قربانِ تو قبل از همه زینب
عشقِ تو اویسِ قرنم کرد
چون عاشقِ دور از وطنم کرد
ذکرِ تو عسل در دهنم کرد
خوب است که عبد الحسنم کرد
سرمستم از این لطفِ فراوان
دستِ من و دامانِ کریمان
چه لحن و چه صوتی چه صدایی
چه خوب و دل انگیز فضایی
بند آمده کوچه چه صفایی
چه جمعیتی ، حال و هوایی
در قامتِ تو قامتِ مولاست
جمعِ علی و فاطمه پیداست
در پیشِ تو حاتم رقمی نیست
مثلِ علمِ تو علمی نیست
مثلِ تو شهِ با کرمی نیست
حقِ تو چنین بی حرمی نیست
صاحب حرم هر ابنِ کریم است
یک چشمه ی آن عبدالعظیم است
توصیفِ تو معنای حسین است
سرمنشاء دریای حسین است
قلبِ تو فقط جای حسین است
با تو همه جا پایه حسین است
مائیم حسنی ، عبد و گدایت
مائیم حسینی شده هایت
صلحِ تو کم از کرب و بلا نیست
عمریست سکوت است و صدا نیست
تو مقتلت از کوچه جدا نیست
ما جان بدهیم اگر ، به جا نیست؟
گرچه جگرِ تو پاره پاره است
قتلِ تو به دستِ گوشواره است
دیدی که چگونه بی حیا زد
دیدی که مغیره بی هوا زد
سیلی به روی مادرِ ما زد
در خاک نشست و دست و پا زد
هرگز پس از این دلت نیاسود
تو پیر شدی به کودکی زود
مهدی شریف زاده