شعر ولادت امام زمان (عج)

سلام بانوی عصمت

اسیر لکنت محضیم از ستودن او
قلم به حال سجود است در سرودن او

حجابِ نور نگهبان معجر نور است
و‌ چشم ها همه کورند وقت دیدن او

رُم است خانه ی اجداد طاهرینش؟؟ نه
که قلب حضرت صدیقه است میهن او

دخیل بسته به حبل المتین که از آغاز
علیست نقش نگین مدالِ گردن او

در آن مقام که او سید کنیزان است
به روی خاک مذلّت نشسته دشمن او

به‌ عرشیان برسانید ای ملائک نور
که مهدِ مهدی زهراست عرشِ دامن او

سلام بانوی عصمت به عصمتت سوگند
به اشک شوق تو در لحظه ی چکیدن او

«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد»

علی رضوانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا