شعر شهادت حضرت معصومه (س)

سَمّ اثر کرد و تو را عاقبت از پا انداخت

سَمّ اثر کرد و تو را عاقبت از پا انداخت
آتش رفتن تو شعله به دلها انداخت

رحلتت نظم زمین را نه فقط بر هم ریخت
رفتنت زلزله در عرش معلّیٰ انداخت

فاطمه بودی و آداب عروجت بانو
همه را یاد غم حضرت زهرا انداخت

ظاهراً زهر تن مثل گلش را سوزاند
باطناً دوریت از پا پدرت را انداخت

گفت:”أبوها بِفداها”پدرت , چون او را
روی تو یاد رُخ أُمّ ابیها انداخت

آنکه با نیّــت آتش زدن در آمد
کُشتن فاطمه ها رابه جهان , جاانداخت

بشکند پنجه ی آن رذل سیه دل که ز خشم
چنگ بر صورت انسیّه ی حورا انداخت

کرد قم مقدم پر فیض تو را گُلباران
شام اگر سنگ سوی زینب کبریٰ انداخت
محمدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا