آب شورِ چشمها با عشـق شیرین شما
کیمیا بود و مس قلب گدایت شد طلا
آمدم اینجا نمک گیرِ توباشم یا حسین
من نمک پرورده یِ عشق توام شاه وفا
بر تنـم پـیراهن مشـکی غـمهای دلت
سیـنه ام وقـف حسـینیه به نام نینوا
دردل سینه زنی من مستجابُ الدَّعوه ام
پس مدد کن دم بگیرم با حرم مهدی بیا
یک حـرم چشم انتـظار روز دیدار نگار
مادرم یک گوشه یِ گودال می گیرد عزا
پیکـری صد پاره روی خاک افتاده ولی…
خواهری دیده سرِ سردار ها بر نیزه ها
“آه می گویدحسین وآب می گویدحسین”
شاه می گوید بیا محراب می جوید تورا
حسین ایمانی